انسانهای گرفتار در سیلاب را میبینم
اشکم روان میشود
شاید دچار افسرده خویی شده باشم
شاید هم افسرده خو بودم
اشکم روان است
شب و روز ندارد
دست خودم نیست
یاد جنگ می اید بسراغم
انگار کاری که صدام نتوانست با سوسنگرد کند
قرار است اب بکند
همان ابی که مایه ی حیات است
اگر نتیجه بیتدبیری باشد ، چه؟
آه از ان ساعتی که با تن چاک چاک
نهاده ان تشنه لب صورت خود روی خاک
سریال کره ای ظهرگاهی شبکه دو بود که تمام شد
قسمت اخرشم ندیدیم
اگرچه شنبه صبح شاید بشه ببینیم
سریال خوبی بود
از متوسط به بالا
از اون سریالهایی که روند فیلم مهمه نه نتیجه
نکته ی طلایی فیلم این بود که بعد از سی سال
سرزنش کردن چانگه توسط شوهرومادرشوهروخودش
بخاطر اتفاقی که چانگه تو رخ دادنش مقصرصددرصدنبود
همه فهمیدن مقصر اصلی یانگسیل بوده
که این همه سال پشت نقاب خودشو مخفی کرده بود
البته یانگسیل هم بخاطر شرایط بدی که چانگه هم تو به تصویرکشیدن اون شرایط بد نقش داشته برای انتقامگیری اون کارو کرده و بعدش اگرچه عذاب وجدان گرفت اماهیچوقت حقیقتو نگفت تا ماه از پشت ابر درومد
البته زیاد تلاش کرد تا جلوی ابرو بگیره اما نتونست
وقتی همه متوجه نقش یانگسیل شدن
تلاش کردن چانگه چیزی نفهمه
چون کسی که بیشترین اسیبو دیده بودچانگه بود
و اطرافیان بخاطر رفتارهای بدی که با چانگه داشتن ازش خجالت میکشیدن
و اون قسمتی که چانگه بالاخره فهمید .
نه از خود اتفاق بلکه ازنوع واکنش ادمها به اتفاق،کل اعضای خانواده اسیب دیدن و شخصیتشون در پرتو این رفتارها شکل گرفت یکی یاغی شد تابگه من هستم یکی ساکت و بیصدا شد یکی دستوپاچلفتی
جالب بود کل زندگی چانگه و نگاهش به خودش و دیگران درپرتو این حادثه بود
این فیلم نشون داد که ما ادمها بخاطر قضاوتهای غلطی که میکنیم چطور یک عمر در اشتباه و بی مهری بسر میبریم
چانگه پیر شد درحالیکه از شوهرش بی مهری های بسیار دید بخاطراینکه مقصرشناخته شده بود بدون اینکه تقصیر داشته باشه تازه خودشوهر هم تو بطن ماجرا بود
اگه شوهرومادرشوهرچانگه به خوبیهای اون نگاه میکردن و حداقل این اجازه رو بخودشون میدادن که ببخشنش زندگی برای همه راحت تر میشد
در اخر هم همه یانگسیلو بخشیدن حتی خود یانگسیل، خیلی راحت ی خونه تو ی جای سبز و ی زندگی مفرح ارام
من از دیدن این فیلم لذت بردم
کاش فیلمنامه نویسهای ایران برن یاد بگیرن
باز یاد یاسی یاسی افتادم
سروته فیلم
دل از من بردو رو از من نهان کرد
خدایا با که این بازی توان کرد
یک نگاه و عشق اتشین
البته صددرصد این فیلم هم برش خورده و ریز شده
با هدف بومی سازی
شاید اصلش ی فرقایی داشته باشه
ولی همینی که از شبکه دو پخش شد
لذت بخش بود
بیست سالش بود
فقط بیست سال
بدلیل پارگی دیسک
کمرشو جراحی کردن
بهش گفتم مگه دیسک پاره میشه؟
من تصورم این که دیسک استخوان
پس شکسته میشه نه پاره
ولی اون گفت پاره شده
بر اثر دولابودن زیاد و ضعف عضلات
چون کارگر زمین هستو
میرفته تیشه زنی و علف کنی و.
و من بعد نمیتواند برود
و باید برود دنبال فیزیوتراپیو
معاینه های بعد از عملو
پادردی که ایجاد شده و
خدایا
یک زن
با کمری معیوب
و وضع مالی ضعیف
هیچ فکر ناشی از دلسوزی یا ترحمی نمیکنم
چون خدایی به بزرگی تو دارد
در این دنیای فانی و زودگذر
شبکه تماشا
هرروز ده صبح
من طرفدار پروپاقرصشم
شهری کوچک در دل طبیعت
لذت میبرم
هریت و نی اولسون
قهرمان اصلی این فیلم هستند
البته برای من.
چار اینگ و خانومش
یک زوج ارمانی رو بنمایش گذاشتن
با فرزندانی ارمانی تر از خودشان
اما هریت اولسون
با تمام ناجوربودنش
ثبات شخصیتی دارد بینظیر
یعنی برای رسیدن به خواست خود
هرکاری میکند
و دقیقا میداند چه میخواهد
و نی بیچاره با تمام سختی با او میسازد
و سازگاری را بنمایش میگذارد
هدفدار زندگیشان را میسازند
اووه نی
درباره این سایت